بیانصاف بودن راحتترین کار دنیاست. اگر از من بپرسند خواهم گفت: ندیدن بعضی حقیقتها و چشم بستن به روی آنها جزئی از واقعیت زندگی خیلی از ما شده است. باباجان طرف نابغهست. سیزده ساله بوده که "رادیو" ساخته! نه بابا منظورم فیلمنامه کوتاه "رادیو" را خودش نوشته و فیلم برداری کرده. فیلم کوتاه و تاثیر گذاری که یکی از آقایانی که در آن وقتها کارهایی بوده یک عدد دوربین هشت میلیمتری و سه حلقه فیلم به او جایزه میدهد. روال موفقت او نه یک جادوگری بلکه یک روتین مشخص بوده که میتوانیم با اندکی جستجو در اینترنت با همهاش روبرو شویم. به هرحال از اینکه فیلم یا بهتر بگویم تریُلوژی "اخراجیها" تا مدتها در سطر اول جدول پرفروشترینها بود من آقا شاکی نبودم؟! البته برهمه کس واضح و مبرهن است که دفاع از مامِمیهن یک وظیفه دینی و ملی میباشد و اینکه بخواهیم درباره اهمیت این موضوع (دفاع مقدس) تا قیام قیامت بگوییم و بنویسیم و فیلم بسازیم هیچ مشکلی نداشته و ندارد. اما خود "آقا" هم بارها و بارها فرمودهاند که آقا جان میدان جنگ تغییر کرده. و به نظر من این یک حرف کاملن درست و منطقی است. حالا ما در میدانی مشغول مبارزه هستیم که باید مختصات و ابزارهای آنرا بشناسیم. فیلم یک رسانه بسیار مهم است . چرا که در اصل یک چند رسانهایی (Multi Media) در پیش روی ماست. رسانهایی چند وجهی که از هر لحاظ نیازمند دلاوریها و دلاورسازیهایی از نوع خودش است. به نظر من آقای اصغر فرهادی یکی از همین دلاور مردانی است که "دل" شمارا تا انتهای فیلمهایش (الی، جدایی، گذشته، فروشنده و...) گرو میگیرد و تا زمان قراردادن نقطه پایان بر آخرین سطر فیلمنامههایش ضربان به ضربان آن را کنترل میکند. او از شما در جایگاه یک مخاطب عام و نه یک منتقد حرفهایی که از این راه (نقد و انتقاد) نان میخورد میخواهد به سوالاتی که تا به حال جواب آنها را بدیهی و بیاهمیت میپنداشتیم بازنگری کرده و جواب درخور زمان و مکان خودمان را بدهیم. برای همین کار، ما باید با خودمان روراست باشیم و او خودش(فرهادی) نیز میگوید این رویارویی با خود تلخ است. متاسفانه اشخاصی هم هستند که به جای داوری اثر به حواشی بیجا و بیاهمیتی میپردازند که نه تنها کلاس کاری خود آنها را دچار ریزش و شلختگی میکند، بلکه کار را به توهین و فحش و فضاحت شخصی میکشاند(هجو) و اینجاست که هر عقل سلیمی میتواند بیانصافی و کینهورزی را از نقد عالمانه و حکیمانه تمیز دهد. در نهایت باید به آقای فرهادی تبریک گفت و به همین چند بیت از حضرت لسانالغیب اکتفا کرد که:
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
پ.ن
من واقعا در جایگاهی نبوده که بخواهم اینگونه از ایشان تعریف کنم. صمیمیت خود ایشان باعث شد تا من هم بتوانم بخود اجازه دهم و چند کلام با زبان الکن خود بیان کنم.